من فکر می کنم پس هستم . « دکارت »
من طغیان می کنم پس هستم . « کامو »
***
جام دریا از شراب بوسه خورشید لبریز است،
جنگل شب تا سحر تن شسته در باران،
خیال انگیز !
ما، به قدر جام چشمان خود، از افسون این خمخانه سر مستیم
در من این احساس :
مهر می ورزیم،
پس هستیم
فریدون مشیری در 30 شهریور 1305 ش،در تهران به دنیا آمد.جد پدری او از
سرداران نادر شاه افشار و پدرش ابراهیم مشیری افشار کارمند اداره ی پست
بود.مادر فریدون،اعظم السلطنه ملقب به خورشید،به شعر و ادب علاقه مند بود
و حتی گاهی نیز شعر می سرود.فریدون در سال 1324 ش،یعنی در سن 18 سالگی در وزارت پست و تلگراف،مشغول به کار شد و این کار را به مدت 33 سال،یعنی تا سال 1357 ادامه داد.او در رشته ی ادبیات پارسی
دانشگاه تهران به تحصیل ادامه داد،اما کار اداری از یک سو و کارهای
مطبوعاتی از سوی دیگر،باعث شد تا در ادامه ی تحصیلش مشکلاتی به وجود آید
تا جایی که ناچار به ترک تحصیل شد.
وقتی نشانی سهراب سپهری را خواندم،خوب متوجه نشدم خانه دوست کجاست؟
نشاني :
"خانه دوست كجاست؟" در فلق بود كه پرسيد سوار.
آسمان مكثي كرد.
رهگذر شاخه نوري كه به لب داشت به تاريكي شنها بخشيد
و به انگشت نشان داد سپيداري و گفت:
"نرسيده به درخت،
كوچه باغي است كه از خواب خدا سبزتر است
و در آن عشق به اندازه پرهاي صداقت آبي است
ميروي تا ته آن كوچه كه از پشت بلوغ، سر به در ميآرد،
پس به سمت گل تنهايي ميپيچي،
دو قدم مانده به گل،
پاي فواره جاويد اساطير زمين ميماني
و تو را ترسي شفاف فرا ميگيرد.
در صميميت سيال فضا، خشخشي ميشنوي:
كودكي ميبيني
رفته از كاج بلندي بالا، جوجه بردارد از لانه نور
و از او ميپرسي
خانه دوست كجاست
صبح زود از خانه بیرون زدم، خیلی وقت بود که به پارک نزدیک خانه نرفته بودم. تعدادی از دوستان و دانش آموزان قدیمم ورزش صبحگاهی می کردند. روی نیمکتی نشستم. بیژن را دیدم دکترای مکانیک و شغل مهمی داشت. یاد اولین روزی که او را در هنرستان دیدم افتادم، پرسید:آقا ما می توانیم مهندس شویم؟ من راز موفقیت سقراط را به شرح زیر بازگو کردم:
مرد جوانی از سقراط پرسید راز موفقیت چیست؟
سقراط به او گفت: "فردا به كنار نهر آب بیا تا راز موفقیت را به تو بگویم."
صبح فردا مرد جوان مشتاقانه به كنار رود رفت. سقراط از او خواست كه دنبالش به راه بیفتد.
جوان با او به راه افتاد. به لبه رود رسیدند و به آب زدند و آنقدر پیش رفتند تا آب به زیر چانه آنها رسید. ناگهان سقراط مرد جوان را گرفت و زیر آب فرو برد.
جوان نومیدانه تلاش كرد خود را رها كند، امّا سقراط آنقدر قوی بود كه او را نگه می داشت.
مرد جوان آنقدر زیرآب ماند كه رنگش به كبودی گرایید و بالاخره توانست خود راخلاصی بخشد. همین كه به روی آب آمد، اولین كاری كه كرد آن بود كه نفسی بس عمیق كشید و هوا را به اعماق ریهاش فرو فرستاد.
سقراط از او پرسید "زیرآب چه چیز را بیش از همه مشتاق بودی؟" گفت، "هوا."
سقراط گفت: "هر زمان كه به همین میزان كه اشتیاق هوا را داشتی موفقیت رامشتاق بودی، تلاش خواهی كرد كه آن را به دست بیاوری؛
موفقیت راز دیگری ندارد."
در همان موقع ورزش تمام شد و بیژن، کوروش، حمید، سعید و تعدادی از دوستان به دور نیمکت من حلقه زدند و بعد از احوالپرسی به تجدید خاطرات پرداختند. گفتم سوالی دارم. خانه دوست کجاست؟
همه ساکت شدند و گفتند بازهم امتحان، ما آمادگی نداریم. گفتم شما همه دکتر و مهندس هستید و مسولان شهر، چرا آمادگی ندارید؟
همه دسته جمعی مدرسه را خانه دوست نامیدند.
گفتم پس بیایید مدارس را زیبا و آباد کنیم و بگونه ای برخورد کنیم که دانش آموز با بکار گرفتن آخرین تکنولوژی آموزشی و با بازار کار بهتر، امید عشق به تحصیل بیشتری داشته باشد و با همان اشتیاقی که از مدرسه خارج می شود، صبح به مدرسه بیاید.
همه تصمیم گرفتند گروهی باهم تشگیل دهند و راه حل عملی تهیه و به دست اندر کاران تقدیم کنند.
اشه ون
اشه ون کسی است که اشویی را در زندگی به کار می برد،اشویی به معنی پاکی ،درستی ونیکی است.اشو زرتشت می فرمایند:
بهترین زندگی برای کسانی است که نیک بیاندیشند و پارسایی را سرلوحه زندگی خود کنند.
خوشبختی از آن کسی است که در پی خوشبختی دیگران باشد.
نیکی و سود خویش را در زیان دیگر کسان مخواه.
آن چه را که میشنوید با عقل سلیم و منش پاک و روشن بسنجید و آن گاه بپذیرید.
برای آدمی در زندگی، هیچ خیری بالاتر از پاکیزگی نیست. این پاکیزگی همان است که از قانون اهورمزدا به دست میآید، و پاکی و پاکیزگی قانون دین من است.
کار نیکی که برای دیگران انجام میدهید، وظیفه نیست بلکه یک نوع لذت است که برای شما سلامتی و آرامش خاطر به ارمغان میآورد.
فلسفه آتش ونور در آیین زرتشت
آییـن زرتـشت، آیین پاکی و بی آلایشی است که چـون آتـش بزرگ ترین پاک کننده و پـاک
ترین و نـورانی ترین آخـشیـج هاست (عنصر) ، از این رو سمبل این کیـش به شمار رفته
اسـت. برخی نا آگـاهـان بر این باورنـد که چـون زرتشـتیان به سوی نـور و آتـش نیایـش
می کنند، آتـش پـرستـنـد! حال آنکه این باور بسیـار نادانـسته و نابـخــردانه اسـت، زیـرا
زرتشتیان به هیچ رو آتش پرست نیستند، بلکه آتش را رمز و سمبل اهورامزدا می دانند.
روانشاد فردوسی بزرگ می گوید :
نگـویی که آتـش پـرستان بَدَنـد که پرستـنده ی پاک یزدان بُدنـد
چنانکه پیش از این در آبشخـور خداپـرستی ایرانـیان گفـته شد، زرتشـتیان همیـشه به یاد
خداوند یکتا و بی همتا هستـند و او را نیایش می کنند و می گویند : اهـورا مزدای پاک را
می ستاییم و یا، ای اهورا مزدا از تو یاری می جوییم.
زرتشت با گزینـش آتـش به نشان سمبـل کیـش خود از پیـروان خـود خـواسته است که به
سوی نور و روشنایی ایستاده و اهورامزدا را ستایش کنند، زیرا:
*هماننـد آتـش پاک و درخشان باشند.
*همانگونه که زبانه و تابـش های آتش به سوی بالا زبانه می کشد، پیروان
آییـــن هــم به سـوی بـالا، به سـوی خــرد ورزی، به سـوی انـسان بـودن و
سرانجام به سوی پیشرفت و والایی پیشروی کنند.
*همـانگونه که زبانه های آتش هرگز به سوی پایین کشانده نمی شوند،آنها
هـم کوشـش کنند به سوی بی خــردی و بی دانـشی کشـانده نشوند و آرزوی
ناپسند در سر نپـروراننـد و همیشـه آرزوهای بزرگ خردمند شدن را در دید
داشته باشند.
*همانگونه که آتـش، ناپاک را پاک میکند و خود آلـوده نمی شود، آن ها هم
با بدی پیکار کنند بی آنکه خود را به بدی آلوده کنند.
*همانگونه که از یک اخـگر می توان آتـش های بسیار افروخـت، با جـان و
اندیشه ی یک انسان نیکــوکار، روان های بیشماری از مردم به خود آیند و
آنها را به سوی کنش و خرد نیک بکشاند.
*آتش با هر چه نزدیک شود، آن را مانند خود ، درخشان و نورانی می کند.
یک زرتشــتی نـیز باید پـس از بـرخـوردار شـدن از فـروغ دانـش و بینـش،
دیگران را نیز از فروغ نیکی و بخردی بهره مند سازد.
*هـمانگونه که آتش کوشا و بی قرار است و تا پایان زنـدگی آنی از کوشـش
باز نمی ایستد، انسان هـم باید هماننـد آتش، همـیشه کـوشا باشد و از کار و
کوشش باز نایستد، ولی آتشی که درون آدمـی را از نا پاکی و نابخردی پاک
می کند، سوای اَشـا (راستی) نیست که از راه ریشه هــای سه گانه : هومت
(اندیشه نیک) هوخت(گفتار نیک) و هورشت(کردار نیک) به دست می آید.
روانشاد حافظ شیرازی در این باره چنین سرود :
از آن به دیـرمغانم عزیز میدارند که آتشی که نمیرد همیشه دردل ماست
آدوریان ها (آتشکده ها) در ایران باستان نه تنها جای ستایش و نیایش، که
دادگـاه، آموزشگاه و درمانگاه هـم بود. موبد در این پرستشگاه به دادرسی
و داوری می پرداخت، در آنجا بیـماران تنی و روانی نیـز درمان می شدند و
کـودکان درس های آیینی رزمی و اخـلاقی می آموختنـد. افـزون بـر ایـنـهـا،
آدوریـان هـا دارای کتابـخـانه ای پــر ارج بـود که آبشـخـور سـود جسـتن
با سـوادان آن روز قـرار می گرفت. آدوریان ها جایی پاک بودند که نباید به
پلیـدی هـا و ناپاکی هـا آلـوده شوند. و نگهبانی داشتند و آموزش های اَشو
زرتـشـت را به پاک ترین و ناب ترین چهره خود آموزش می دادند.
پندار نیک ,گفتار نیک,کردار نیک http://mojaradha.mihanbb.com/thread-1207-post-16213.html#pid16213
آتَشْکَده، پرستشگاه زردشتیان که آتش در جایی خاص از آن قرار دارد و مهمترین آیینهای دینی در آن و در برابر آتش انجام میگیرد. زمان آغاز برپاداشتن آتشکده معلوم نیست. ظاهراً زردشتیان از سدة 4قم به بعد به تقلید از مردم بینالنهرین به ساختن معبد پرداختهاند. پیش از آن مراسم دینی آنان در فضای آزاد و به ویژه بر بلندیها انجام میگرفت. اطلاعات ما دربارة آتشکدهها خصوصاً از دورة ساسانی و اسلامی است. آتشکدههای آن دوران معمولاً بنای مکعب گنبدداری بوده که چهار طاق نامیده میشده است. مقدسترین قسمت هر آتشکده، جایی که آتش در آن نگاهداری میشود، اتاق کوچک مکعب یا مکعب مستطیل شکلی است به نام گنبد (در اصطلاح زردشتیان ایران)، یا آتشگاه (در اصطلاح زردشتیان هندوستان). اصطلاح گنبد در این مورد در زبان پهلوی نیز رایج بوده است. در آتشکدههای زردشتیان هند (پارسیان) دیوار ایت اتاق مشبّک است تا عبادتکنندگان بتوانند آتش را از دور ببینند. این گونه آتشکدهها دارای دری است که موبدان برای خدمت به آتش از آن دروارد اتاق آتش میشوند. آتشکدههای قدیمی یزد و کرمان دارای اتاق بزرگی است (به نام گَهَنْبار خانه یا محراب و غیره) که عبادتکنندگان در آن اجتماع میکنند و آتش در اتاقی مجزّا با دیوارهای ضخیم به دور از چشم پرستش کنندگان نگاهداری میشود. در گذشته برای محفوظ ماندن آتش و آلوده نشدن آن، جز روحانیان زردشتی هیچکس مجاز به داخل شدن به آن اتاق و دیدن آتش مقدس نبود. در سدههای 13 و 14ش، در کرمان و یزد و تهران آتشکدههایی به سبک آتشکدههای پارسیان هند (آگیاری) ساخته شده است که در آنها آتش در اتاق مکعب شکلی که در وسط قرار دارد، میدرخشد و از پنجرههای شیشهآی قابل رؤیت است. آتشدان در گودی بالای ستونی گرد و سفالی (در قدیم سنگی، به نام مَغرِب در کرمان، کَلَک در یزد و آدُخْش در شریفآباد اردستان) در زیر قبّهای نهاده شده است.
آتشکدهها بنا بر اهمیت نوع آتشی که در آن است، به 3 دسته تقسیم میشوند: آتشِ بَهْرام، آدُران و دادگاه: 1. برای تأسیس آتش بهرام (در زبان پهلوی آتَخْشِ وَهْرام) 16 آتش گوناگون مانند آتش خانگی و آتش صنعتگران و غیره گردآوری میشود و در طیّ دعاخوانیهای متعدد و مراسم دینی دقیق و طولانی «تطهیر» و «تقدیس» میگردد. پس از این مراسم، آتش مقدس را با تشریفات دینی خاص در اتاق مخصوص در آتشکده در زیر قبه برجای خود مینهند، یا اصطلاحاً بر تخت مینشانند. پس از آن فقط موبدانی که دارای شرایط و درجات خاص دینی باشند، میتوانند برای خدمتگزاری به آن اتاق (گنبد) داخل شوند. آتشکدهای که این گونه آتش در آن جای دارد، به ویژه آتشکدة بهرام (یا آتشِ بهرام (ایزد پیروزی در نزد ایرانیان قدیم) نامیده میشود؛ 2. تقدیس آدُران (یا به اصطلاح پارسیان هند آدریان، در پهلوی به گونة عام آدُر یا آتَخْش) بسیار آسانتر است. 4 نوع آتش برای این منظور کافی است، ولی تشریفات بر تخت نشاندن آن در گنبد همانند آتش بهرام است، اما خدمتگزاری آن سادهتر است. این نوع آتشکده در ایران دَرِ مهر، و در هند آگیاری نامیده میشود؛ 3. دادگاه (در پهلوی آدَروگ) آتشی است که تنها از یک آتش خانگی تقدسی شده، تشکیل مییابد. گرچه تقدیس این آتش به وسیلة روحانی زردشتی انجام میگیرد، اما هر فرد عادی زردشتی میتواند آن را خدمت کند. این خدمت، یعنی هیزم و بوی خوش بر آن نهادن، مستلزم تشریفات بسیار کمی است. آتش دادگاه در 2 مکان میتواند وجود داشته باشد: یکی در معبد عمومی که با همان تشریفات دو آتش دیگر در گنبد قرار میگیرد، دیگری در اتاق کوچکی نزدیک دخمه که روحانیان یا مردم عادی زردشتی از آن مراقبت میکنند. همچنین در بعضی خانههای اعیانی زردشتی، خصوصاً در هندوستان، اتش دادگاه برای اجرای اعمال دینی نگاهداری میشد. اغلب این آتشهای خصوصی بعداً در معبدی مستقر گشته و تبدیل به آتشکدة عمومی شدهاند. آتشِ مرتبة پایینتر نمیتواند به مرتبة بالاتر تبدیل گردد و اگر آتشی به ناچار باید به آتشکدة دیگری نقل شود، با آتش مستقر در آن آتشکده در زیر یک گنبد قرار نمیگیرد، بلکه آتش منتقل شده در اتاقی جداگانه نگاهداری میشود و دو آتش از یکدیگر دور میمانند.
از میان آتشکدههای دوران ساسانی 3 آتشکده که در آنها آتش بهرام میدرخشیده است، از اهمیت بسیاری برخوردار بودهاند: 1. آذَرْ فَرْنْبَغ؛ 2. آذَرْ گُشْنَسب؛ 3. آذَر بُرزین مهر. هر کدام از این آتشکدهها منسوب به یکی از طبقات اجتماعی ساسان است: فَرْنْبَغ آتشِ روحانیان، گُشنسب آتشِ جنگجویان و بُرزین مهر آتشِ کشاورزان است. آذر فرنبغ در دورة ساسانی در کاریان فارس جای داشته، اما بر طبق افسانهای، اصلاً از خوارزم بدان ناحیه انتقال یافته بوده است. گُشنسب که ظاهراً آتش قدیم مغان ماد بوده، در کنار دریاچة اورمیه احتمالاً در شیز (تخت سلیمان) در آذربایجان بوده و در دورة ساسانی مهمترین آتشکده به شمار میرفته است. بُرزینمهر در کوه ریوَنْد نیشابور قرار داشته است. قابل توجه است که هر یک از این 3 آتشکده به سرزمین اصلی یکی از 3 سلسلة بزر ایرانی یعنی مادها و پارتها و ساسانیان منتسب بوده است. در دورة ساسانی بُرزینمهر، آتش ناحیة پارت، به علل سیاسی از اهمیت کمتری برخوردار بوده است. علاوه بر این 3 آتشکدة مهم و بزرگ، آتشکدههای بسیاری وجود داشته که خرابههای بعضی از آنها هنوز بر جای است. شاهان ساسانی در هنگام جلوس آتشی را تأسیس میکردند که مبدأ سالهای پادشاهی آنان به شمار میرفت. امور آتشکدهةا در دوران ساسانی برعهدة دیوان خیرات (دیوانِ کِردَگان) یا اوقاف (رُوانَگان) بوده است، و خطی که محاسبات امور آتشکده بدان نوشته میشده «آتش هَمار دفیره» نام داشته است.
پس از اسلام برخی آتشکدهها تا چند قرنی بر جای ماندند، ولی با گروش ایرانیان به اسلام به تدریج از شمار آنها کاسته شد و به ویرانی گرایید. ویرانههای بسیاری از آنها اکنون باقی است. بعضی آتشکدهها با تغییراتی تبدیل به مسجد شد، مانند مسجد جمعة اصفهان یا اردستان و جز آن. در معماری دورة اسلامی ایران، به ویژه در ساختمان مساجد، از طرح بنای آتشکده (چهار طاق) استفاده شده است.
مآخذ: اصفهانی، حمزه، التنبیه علی حدوث التصحیف، به کوشش آل یاسین، بغداد، مکتبه النهضه، 1387ق، ص 67؛ بُنْدَهشن، به کوشش ب ت انکلساریا، بمبئی، پارسی پنجایت، 1908م، فصل 18: بند 17، فصل 26: بند 44 خوارزمی، احمد بن یوسف، مفاتیح العلوم، به کوشش فان فلوتن، لیدن، 1895م، ص 118؛ روایات پهلوی، به کوشش ب ن دابار، بمبئی، پارسی پنچایت، 1913م، ص 136؛ زادِسْپَرَم، گزیدههای زادِسْپَرَم، به کوشش ب ت انکلساریا، بمبئی، 1964م، فصل 29: بند 3؛ فرخ مردوهرام، مادیگان هزار دادستان، به کوشش ت د انکلساریا، بمبئی، 1912م، 2/37؛ کریستن سن، آرتور، ایران در زمان ساسانیان، ترجمة رشید یاسمی، تهران، ابن سینا، 1345ش، ص 182ـ192؛ معین، محمد، مزدیسنا و ادب پارسی، دانشگاه تهران، 1338ش، ص 273ـ 375؛ نیز:
Boyce, M., A History of Zoroastrianism, Leiden, 1975, I/167; id, «The fire-temples of Kerman», Acta Orientalia, 30 (1966), pp. 51-72; id, «On the Zoroastrian temple cult of fire», JAOS, 95/3 (1975), pp. 454-465; id, «On the sacred fires of the Zoroastrians», BSOAS, 31/1, (1968), pp. 52-68, 31/2, pp. 287-289; Duchesne – Guillemin, J., La religion de l, Iran ancien, Paris, 1962, pp. 85-90; Erdmann, K., Das iranische Feuerheiligtum, Leipzig, 1941; Godard, A., Athâr-e Iran, 1936, I(1)/187-210, 1938, III91)/3-72: Modi, J. J., The Religious Ceremonies of the Parsees, Bombay, 1937, pp. 199-330; Schippmann, K., Die iranischen Feuerheiligtümer, Berlin – NewYork, 1971; Widengren, G., Les religions de l, Iran, Paris, 1968, pp. 300-304; wikander, S., Feuerpriester in kleinasien und Iran, Lund, 1946, pp. 59, 60, 63-64.
احمد تفضلی
آتشکده از دو بخش تشکیل شده. آتش که همان آتش است و کده به معنی خانه یعنی خانهی آتش. مثل میکده و بتکده که بعضیها آنرا میخانه و بتخانه نیز گفتهاند.
زمانی که هوشنگ آتش را کشف کرد چون وسیلهای نداشتند که اگر آتش خاموش شد دوباره آن را روشن کنند به دستور هوشنگ نگهبانانی بر آتش گماردند تا از آن مواظبت کنند و نگذارند خاموش شود. بیرون از غار باد و باران به آتش گزند میرساند و داخل غار هم دود ناشی از سوختن چوب غیرقابل تحمل بود از این رو به فکر افتادند که برای آتش خانهای بسازند و آتش را به آن خانه برند. از اینجا به قول حکیم بزرگوار ما فردوسی بشر بسوی پیشرفتن و تمدن گام برداشت.
خبر کشف آتش که به اطراف رسید آنها هم برای بردن آتش به آتشکدهای که به دستور هوشنگ ساخته بودند آمدند و چون نمیدانستند چگونه از آتش نگهداری کنند و با خود ببرند تا خاموش نشود. نگهبانهایی که از آتش نگهداری میکردند و تجربه داشتند آتش را همراهی می کردند و به خانه جدیدش میرسانند. به آنهائیکه از این آتشها مراقبت میکردند میگفتند پرستاران آتش و اینکه امروز بعضیها به زرتشتیان به اشتباه آتشپرست میگویند از این کلمه ریشه گرفته. پرستار آتش بودند نه آتشپرست.
رسم آتش از آتشکده گرفتن که در آن زمان به خاطر نبودن وسیله برای آتش زدن هیزم به اجبار انجام می شد. بعد از آنکه بشر یاد گرفت چگونه آتش روشن کند باز هم اگر آتشکده جدیدی ساخته میشد به نزدیکترین آتشکده میرفتند و آتش آن را برای آتشکده جدید میآوردند و هزار سال پیش که ایرانیان زیادی از ایران به هندوستان مهاجرت کردند همراه خود آتش آتشکدهشان را بردند و اکنون در آتشکده « ودوادا » نگهداری میشود.
آتشکده یزد یکی از قدیمیترین آتشکده روشن ایران است. این آتشکده بازدیدکنندگان فراوانی دارد و بخصوص در ایام نوروز از سراسر ایران برای بازدید از این آتشکده به یزد میآیند. بازدیدکنندگانی هم هستند که چون از فرهنگ و تاریخ ایران اطلاعی ندارند و دلیل روشن بودن این آتش را نمیدانند، پرسش میکنند. درست است که شما آتشپرست هستید؟ مسوولین انجمن زرتشتیان یزد که روزانه با چندین پرسش از این نوع روبرو هستند توضیح لازم را میدهند ولی چون روزانه چندین بار تکرار میشود سکوت میکنند و همین سکوت و کمتر پاسخ دادن باعث رنجش بعضی از بازدیدکنندگان میشود. بازدیدکننده ای که چنین سوالی میکند، باید افتخار کند که این آتشی است که هوشنگ آنرا کشف و جهان را متمدن کرد.
مگر نه اینکه در درازی تاریخ هر آتشکده جدیدی که ساخته شده آتشش از آتشکده دیگری آوردهاند؟ پس این آتش به آتشکده اولیه که به دستور هوشنگ ساخته شد میرسد.
زرتشتیان از آتش پرستاری کردند و به امروز رساندند تا تو آنرا ببینی و بدانی که ایرانی با کشف آتش جهان را متمدن کرد. و اینکه بعضیها از ناآگاهی چنین سوالهایی میکنند باید تحمل کرد چون کار فرهنگی زمان میخواهد می دانم برای مسوولین آتشکدهی یزد سخت است، معلوم میشود فردوسی هم از این موضوع رنج میبرده که فرمود:
مگویید آتشپرستان بُودند
پرستندهی پاک یزدان بُودند